-
صدایم کن
22 دی 1388 20:07
صدایم کن صدایم کن، که من صدایت را بسیار دوست می دارم من به هیچ کس نگفته ام که تا چه حد صدایت را دوست می دارم صدای تو تمام سرمای خزان و خلوت تنهایی مرا می شکند فقط صدایم کن . پی نوشت : یه تشکر توپ از نیلوفر خانوم عزیز بابت نظرشون در مورد پست قبلی، جا خوردم. خیلی دوســــــــــــــــــــــــــــــــتون دارم
-
خدا هست
20 دی 1388 01:02
دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره ی خدا بود. استاد پرسید : « آیا در کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟ » کسی پاسخ نداد. استاد دوباره پرسید : « آیا در کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟ » دوباره کسی پاسخ نداد. استاد برای سومین بار پرسید : « آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟ » برای...
-
جادو
15 دی 1388 00:13
یه کاری کردی به قلبم، که بدونت حتی مردن سخته حتی بی تو خوبم، لذت از زندگی بردن یه کاری کردی که از یاد، نمیری حتی یه لحظه درد عشقت کرده پیرم، اما باور کن می ارزه دیدن تو گرچه از دور، واسه من یه جور امید یه چیزی مثل یه جادو، که بهم رهایی میده این مهم که می دونم، واسه من چقدر عزیزی من که جام عشق و دادم، چه بنوشی چه بریزی...
-
اجادسا دلش تنگ شده
11 دی 1388 01:38
خیلی وقته ندیدمش خیلی دلم براش تنگ شده تقریبا 1 ماهی میشه می دونم شاید خیلی هاتون بگید 1 ماه که چیزی نیست ولی واسه من خیلیه اندازه تمام عمرم. مونا جان دوستت دارم. به قول خودت : من که دارم واست جیک جیک می کنم کجایی پس. . زندونیه نگاهت تو قعرِ التماسم با من بمون عزیزم تا خودم و بسازم روشن ترین ستاره تو آسمونِ من باش...
-
متن فارسی زیارت عاشورا
6 دی 1388 02:47
سلام بر تو اى ابا عبد اللَّه؛ سلام بر تو اى فرزند رسول خدا؛ سلام بر تو اى فرزند امیر المؤمنین و اى فرزند سیّد اوصیا؛ سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا سیّده زنان اهل عالم؛ سلام بر تو اى کسى که از خون پاک تو و پدر بزرگوارت خدا انتقام مىکشد؛ و از ظلم و ستم وارد بر تو دادخواهى مىکند. سلام بر تو و بر ارواح پاکى که در حرم...
-
بی تو یک روز
29 آذر 1388 00:33
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مــرد مثل یک بیت ته قافیـــــه ها خواهم مــرد تـــــو که رفتی همه ثانیه هـــا سایه شدنـــد سایه در سایه آن ثانیه ها خـــواهم مــرد شعله هــا بی تو ز بـــی رنگی دریــــا گفـتند موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد گـــــم شدم در قـــدم دوری چشمان بهــــــار بی تو یک روز در این فاصله...
-
اجادسا وارد 24 سال می شود
24 آذر 1388 17:12
اجادسا وارد 24 سال می شود سلام به همگی خوب هستین؟ من که عالیم اینم اون خبر خوبی که همه منتظرش بودن البته می دونم همتون فکرای جور واجور می کردین خوب دیگه اینم خبر خوب. . تو تولد امسالم جای 3 نفر خالیه یکی داداش گلم سهیل که داره از خاک این مرز و بوم دفاع میکنه ( سرباز ). خیلی هم دلم براش تنگ شده البته قول داده واسه محرم...
-
امشب ...
21 آذر 1388 01:23
امشب عاشقانه برای شقایق های فانوس به دست نماز خواهم گذارد و وضویم را با نگاه سبز تو می گیرم و برایت با فانوسی که رنگ لحظات تنهاییت را دارد نور می اندازم برایت یک فال حافظ می گیرم من امشب تا صبح می گریم و شعر می خوانم من تا صبح شعرهایت را می خوانم . پی نوشت : منتظر خبرهای خوب در 2 و 3 روز آینده باشید.
-
[ بدون عنوان ]
18 آذر 1388 01:07
وقتی تو را می دیدم زمان را احساس نمی کردم. وقتی پیش تو بودم همه جا تو بودی (( در و دیوار )) هر جا که نگاه میکردم تو بودی. وقتی تو پیشم نبودی یا وقتی که نمی دیدمت میتوانستم تو را احساس کنم. زمان می گذشت و من در خوابی شیرین بودم هرگز زمان را احساس نمی کردم. تا اینکه کم کم چشمام رو باز کردم ، هر چقدر بیشتر چشمهایم رو باز...
-
عکس یادگاری
14 آذر 1388 08:47
عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچههاى کلاس عکس یادگارى بگیرد. معلم هم داشت همه بچهها را تشویق میکرد که دور هم جمع شوند. معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سالها بعد وقتى همهتون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگویید: این احمده، الان دکتره. یا اون مهرداده، الان وکیله. یکى از بچهها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه،...
-
او برای شما کیست؟
10 آذر 1388 23:52
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید . عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند:"باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه" پیرمرد غمگین شد، گفت...
-
دوست دارم ( خدانگهدار )
7 آذر 1388 00:54
یادت میاد گفتی به من عشق تو رو به دل دارم دروغ میگفتی اما من راس راسکی دوست دارم سر به سرم گذاشتیو چند روزی موندگار شدی گفتی که همدمم میشی همرنگ روزگار شدی چشات بهم دروغ میگفت اما بازم میخواستمت وقتی که رفتی به سفر به انتظار نشستمت پیش خودم دلم میگفت که بر میگردی از سفر برگشتی اما چه جوری دست تو دست یه نفر دلم که...
-
هوای عشق را داشته باشید
30 آبان 1388 00:09
بنویس خوبی و می آیی از دور مرا می بینی گلها را هر روز به یاد تو آب می دهم همیشگی است عشقهای پاک بی اندازه است محبتهای بی ریا برای تو روزها را می شمارم گرچه هر روز چون زورقی ست در خواب بی پایان حادثه ها تو را همیشگی دوست دارم چون بهار است خوبیهای تو صوت زیبایست دلنشین ترانه محبت پاکست هوای گریه کردنها برای دوست چون...
-
اجادسا به غم هم نیاز داره
27 آبان 1388 08:11
سلام به همه دوستان عزیز خوبین ببخشید که بازم کم پیدا شدم چند وقته یه کار مناسب پیدا کردم تو یه آموزشگاه مشغولم، البته سه روز آخر هفتس سه روز دیگشم یه سری پروژه و برنامه گرفتم باید تمومشون کنم ببخشید دیگه البته یه مقدار که کارام سبکتر شد و تونستم جام و تثبیت کنم یه تایمی رو انتخاب می کنم که به شماها سر بزنم چون همتون و...
-
از کشتنت پشیمان نخواهم بود
26 آبان 1388 14:09
از کشتنت پشیمان نخواهم بود پشیمان ی مرا به کجا می برد؟ ... آن هنگام که فقط تو را دوست دارم مرا دوست داشته باش تا قیامت ... چون فقط من ، تو را فدای عشق خودت کردم من تو را به انتهای عشق رساندم ... بال و پرت سوخت در آتش عشق اکنون تو فقط مال من هستی سر بی تنت روی شانه هایم گریه خواهد کرد تنت را پر از کاه خواهم کرد تنه...
-
ساده می گویم که ...
19 آبان 1388 08:19
سالهاست که از آن روز می گذرد و من خاطرات تو را مدفون کرده ام نه اصلا خودت را یادته اون نهالی که در ده سالگی در خونه مادربزرگ کاشتیم... آره اون درخت رو به یاد همدیگه کاشته بودیم... الان ده سال از اون روزا می گذره و از خونه مادر بزرگ به جز یه خرابه چیزی نمونده آره حتی دیگه اثری از اون نهال نیست نهالی که الان باید درختی...
-
شب ها تو را می خوانم
10 آبان 1388 23:14
. مگر نمی گفتی که ما با هم خواهیم خندید و با هم خواهیم گریست؟ که روزی افسانه گوش خواهیم کرد در کنار هم راستی هنوز هم شعر می خوانی آن شب کنار دریا را به یاد می آوری و آن غروب حزن انگیز را که در کنار دریا ایستاده بودیم ما می دانستیم که با نخستین چراغ که در شهر روشن شود، شادی ها همه باز خواهند گشت و ما باز خواهیم خندید...
-
ضامن آهو
8 آبان 1388 00:24
چون گل به بیابان خراسان آمد با لطف و کرم شاه غریبان آمد ای کاش منم خاک خراسان بودم آن لحظه که چون فصل بهاران بودم . بوی حرمت رضا چشیدن چه خوش است بر لذت آشیان رسیدن چه خوش است بی شک که زمان اوج غربت دلان خود را به حریم یار دیدن چه خوش است . ای کاش منم خلسه ی یا هو بودم یا در حرمت نغمه ی هو هو بودم ای کاش شبی دست نوازش...
-
خیانت
6 آبان 1388 01:21
سلام دیروز داشتم تو سایتی که همیشه بهش سر می زدم گشت و گذار میکردم یه مطلبی به چشم خورد که خوشم اومد. بعد گفتم با در نظر گرفتن اسم سایت بزارمش تو وبلاگم البته این مطلب عکس داره ولی چون عکساش زیاده و امکان داره واسه باز کردن وبلاگ مشکل پیش بیاد بدون عکس گذاشتمش البته دوستایی که دوست دارن با عکس ببینن در آخر آدرس سایت و...
-
برایت می نویسم
1 آبان 1388 23:28
سلامی دوباره به همه دوستان گلم اجادسا برگشت پر انرژی مثل همیشه همه چی روبراه خیالتون راحت . دست همتون درد نکنه با این که من نبودم تنهام نگذاشتین خیلی خیلی دوستون دارم. ..................................................................... . برایت می نویسم ای که تو را پس از سالها در به دری در خانه ای در همین حوالی پیدا...
-
....
25 مهر 1388 11:28
یک سخنران معروف در مجلسی ، یک اسکناس صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد . دست همه حاضرین بالا رفت! سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن میخواهم کاری بکنم و سپس در برابر نگاههای متعجب، اسکناس را مچاله کرد و باز پرسید: چه کسی هنوز...
-
اجادسای کم پیدا...
21 مهر 1388 00:41
سلام به همه خوبید. می دونم یه مدت که نیستم فقط میام به وبلاگ سر می زنم من و ببخشید که نمی تونم به همتون سر بزنم بعدا براتون توضیح میدم قول میدم برگردم مثل گذشته دلمم بدجور گرفته دعا کنید مشکلم حل شه دوستون دارم فعلا
-
[ بدون عنوان ]
15 مهر 1388 03:00
وقتی تو را میدیدم زمان را احساس نمی کردم. وقتی پیش تو بودم همه جا تو بودی (( در و دیوار )) هر جا که نگاه میکردم تو بودی. وقتی تو پیشم نبودی یا وقتی که نمی دیدمت میتوانستم تو را احساس کنم. زمان می گذشت و من در خوابی شیرین بودم هرگز زمان را احساس نمی کردم. تا اینکه کم کم چشمام رو باز کردم ، هر چقدر بیشتر چشمهایم رو باز...
-
این است انتظار...
10 مهر 1388 00:48
انتظار: کلمه ای ژرف، و معنایی ژرفتر... انتظار: باوری شورآور، و شوری در باور... انتظار: امیدی به نوید، و نویدی به امید... انتظار: خروشی در گسترش، و گسترشی در خروش... انتظار: فجری در حماسه، و حماسه ای در فجر... انتظار: آفاقی در تحرک، و تحرکی در آفاق... انتظار: فلسفه ای بزرگ، و عقیده ای سترگ... انتظار: ایمانی به مقاومت،...
-
هم ستاره
5 مهر 1388 00:10
من و بغض و چشم براهی باز به جرم بی گناهی تو پر از اسرار عشقی تو نجابت نگاهی همسفر باش با من و شب تا ته جادۀ خورشید راهمون مقصد نداره تا طلوع صبح امید بستر حوادث راه پر از تعجیل و دوری تکیه گاه امن من باش وقتی درگیر غروری تک تک این لحظه ها رو میشه با خدا بسر کرد اگه همسفر تو باشی میشه تا خدا سفر کرد منم و یه آسمون شب...
-
تولد مونا
2 مهر 1388 21:03
مونا جان تولدت مبارک ..
-
فصل مورد علاقه اجادسا
31 شهریور 1388 23:20
سلام دوستان امیدوارم خوب باشید آمدن فصل خزان و برگریزان و بهتون تبریک میگم من عاشق این فصلم مثل خیلی از دوستای دیگه که می دونم این فصل و دوست دارن پاییز ، خوش اومدی ماهی سیاه کوچولو خیلی وقته منتظرته کلی دلش برات تنگ شده بود .
-
همیشه همان آب
26 شهریور 1388 12:16
برای من همیشه همان سبز بوده ای! همان تداوم سرو در آبی همان حضور تازه گندم در خواهش آرواره های مرد مسافر و بوی توتک مادربزرگ روی ساج برای من همیشه همان رطوبت جالیزهای شمالی پلی که از دو جانب رود می گذرد و شبنم خیسی کنار تمشک و رنگ نیلوفر در آر ا مش تالاب های دور بی گفتگو برای من همیشه همان آب بوده ای . .
-
ساحل نفرین شده
18 شهریور 1388 15:54
جا نمازم مرداب عشق در دامن صحرا گم شد مهر و تصبیحم وای در دل آتش سوخت . سر سجاده نفرین ایستاده آتش عشق درونش برپاست ساحل غم دیده چشمش باز غم موج های پریشان خواهد . در دل این جنگل که همه عشق و رسوایی و دلدادگی بود... باد وحشی دلمان را سوزاند . حادثه؟کو؟کجاست؟ حادثه بود که اینگونه مرا رسوا کرد؟ یا که دست پر قدرت دنیا...
-
آشنایی با یه دوست عزیز
15 شهریور 1388 23:47
سلام دوستان امیدوارم که خوب باشید و سبز، و روزه و نمازتون تو این ایام قبول باشه مارو هم دعا کنید قرض از مزاحمت میخواستم با یه دوست آشناتون کنم که به تازگی یه وبلاگ زده و اول راه هر چند ما هم هممون یه روزی اول راه بودیم و من خودم هم هنوز اول راهم، اسم این دوستم هست شادی ، اسم وبلاگشم هست تخته سیاه ، اگه میشه لطف کنید...