ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

روزهای بارانی ما

 

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم

دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد .

و و و و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم . . .

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو . .    

                                                    ( دکتر علی شریعتی )

نظرات 3 + ارسال نظر
عاطفه 24 خرداد 1390 ساعت 00:21 http://www.atefh653.blogsky.com

خیلی قشنگ بود عزیزم محششششششششششششششششره
عاشق حرفای دکتر شریعتیم

اجادسا 1 تیر 1390 ساعت 03:40

مریم جان
واقعا ممنون خیلی خیلی زیبا بود واقعا ارزش چند بار خوندن و داره
ووووو

امیدوارم سرت از امتحانات خلوت شد بیای اکتیوتر بنویسی
شاد و سبز باشی

kheyli ghashang bood
mano yade ye khatereye ghamangiz andakht
mer30
man apam behem sar bezan

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد