ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ساحل نفرین شده

 

جا نمازم مرداب

عشق در دامن صحرا گم شد

مهر و تصبیحم وای

در دل آتش سوخت

.

سر سجاده نفرین ایستاده

آتش عشق درونش برپاست

ساحل غم دیده چشمش باز

غم موج های پریشان خواهد

.

در دل این جنگل

که همه عشق و رسوایی و دلدادگی بود...

باد وحشی دلمان را سوزاند

.

حادثه؟کو؟کجاست؟

حادثه بود که اینگونه مرا رسوا کرد؟

یا که دست پر قدرت دنیا باز هم

دل غم دیده ما را رنجاند؟

.

ساحل پر شوریست,

ساحل قلب پریشان شده ام

ساحل قلب پریشان شده ام,

ساحلی طوفانی ست

.

تو اگر می خواهی

گل امید مرا پرپر کن

تو اگر می خواهی ...

.

جا نمازم مرداب

می کشاند هردم این راز و نیاز مرا در مرداب

خواب آسوده که این بار به دنبالم نیست؟

من و جاده, هر دو سرگردانیم ...

.

می دوم در آتش ...

غرق در جا نمازم شده ام

مهر و تصبیحم را, باز نمی یابم لیک,

تن این مرغک پیر

تشنه بی تابی ست ....

 

                                                                              فهیمه

نظرات 18 + ارسال نظر
هستی=دختر خوب 18 شهریور 1388 ساعت 20:14 http://sui-cide.blogfa.com

. . .. . . . . .*** . . * . . *****
. . . . . . . . . . .** . . **. . . . .*
. . . . . . . . . . ***.*. . *. . . . .*
. . . . . . . . . .****. . . .** . . . ******
. . . . . . . . . ***** . . . . . .**.*. . . . . **
. . . . . . . . .*****. . . . . **. . . . . . *.**
. . . . . . . .*****. . . . . .*. . . . . . *
. . . . . . . .******. . . . .*. . . . . *
. . . . . . . .******* . . .*. . . . .*
. . . . . . . . .*********. . . . . *
. . . . . . . . . .******* . ***
*******. . . . . . . . .**
.*******. . . . . . . . *
. ******. . . . . . . . * *
. .***. . *. . . . . . .**
. . . . . . .*. . . . . *
. . . . .****.*. . . .*
. . . *******. .*. .*
. . .*******. . . *.
. . .*****. . . . *
. . .**. . . . . .*
. . .*. . . . . . **.*
. . . . . . . . . **
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*


,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
...`’•,,•’.. مهربونم من به روزم.... منتظر گرمای حضورتم ....

دریا 18 شهریور 1388 ساعت 22:07 http://www.daryaa.blogsky.com

یا رب ز شراب عشق سرمستم کن
در عشق خودت نیست کن و هستم کن
از هرچه ز عشق خود تهی دستم کن
یکباره بهبند عشق پابستم کن...

سلام
با اجازه تون وبم رو بروز کردم
با نظرات خود همراهیم کنید
سبز باشی

فرانک 18 شهریور 1388 ساعت 23:26 http://parvanak.blogsky.com

شب قدر است و خدا پیمانه ما را پر خواهد کرد.
امیدوارم که او فراموش کند که تا به امروز چه کردیم ولی مگر میشود مرکز کنترلی که فراموش کند!امیدوارم رحمتش را درکنار برایند اعمال ما جاری کند تا نکند که ما از او دور شویم
خوشابحال آنانکه تن خاکی رابه آسمان متصل میکنند.
برای ما هم طلب خیر کنید که خداوند گفته برای یکدیگر طلب خیر کنید.
شب قدر برایتان مبارک و پر برکت باشد

مینا 19 شهریور 1388 ساعت 16:37 http://rozegare-eshgh.blogsky.com

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...
خیلی زیبا بود...طاعات و عبادات قبول...التماس دعا...!!!

مریم 20 شهریور 1388 ساعت 03:49 http://shaparakha.blogsky.com/

ஜƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ شاپرک های خیالی Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒஜ
***********سلام************
[گل]*•. .♥.•.¸*¸.•*´¨`*•.¸[گل]
***********به روزم************
[گل]*•. .♥.•.¸*¸.•*´¨`*•.¸[گل]
***اگه دوست داشتی یه سر بزن****
[گل]*•. .♥.•.¸*¸.•*´¨`*•.¸[گل]
ஜƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ شاپرک های خیالی Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒஜ

مهدی لقمانی۞●(دفتر عشق)●۞ 20 شهریور 1388 ساعت 15:57

سلام خوبی؟
خیلی قشنگ بود

سلام
مرسی از نظر لطفت

سلام دوست عزیز خوبی؟
طاعات و عباداتتون قبول

دفتر عشق به روز شد
منتظرم

التماس دعا[گل]

[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
نمیدانم آن روز که تو را ندارم ، میتوانم لحظه ای زنده بمانم!
نمیدانم اگر زنده بمانم ، میتوانم برای یک لحظه بی تو زندگی کنم!
اگر بتوانم زندگی کنم ، آیا میتوانم یک لحظه نیز شاد باشم!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]

دریا 20 شهریور 1388 ساعت 20:38 http://www.daryaa.blogsky.com

ای کاش دلم تو را گواهی می داد
یا اینکه شهادت شفاهی می داد
یا اینکه سر مرا که بی سامان است
دست تو نوید سر پناهی می داد

سلام
وب بروز شد
منتظر حضور گرمتون هستم
سبز باشی

فاطیما 21 شهریور 1388 ساعت 03:18 http://www.a3mooneman.blogfa.com

سلام.
خیلی زیبا بود . مثل سادگی و پیچیدگی شعر سهراب . . .
با خاطره ای از مترو به رزوم.

فاطیما 21 شهریور 1388 ساعت 11:36 http://www.a3mooneman.blogsky.com

سلام آقا سجاد.
ممنون که مثل همیشه اومدین و تنهام نذاشتین .
حرفات مرهمی بود واسه دل تنگم .
راستی رفتم تو قسمت دانلود ولی فعلا تو قسمت شعر رفتم. با شعر آیدا در آینه که دوسش دارم خیلی ذوق کردم . این بخشت خیلی عالیه .اگه می توی شعر های حافظ و فروغ رو هم بذار.
قسمت های بعد هم ان شاءلله میرم .
باز هم رسی از حضورت .

خواهش میکنم فاطیما جان
خوشحالم که اولین نفر بودی که در مورد این بخش نظر دادی تو این فکر بودم آره از فروغ و حافظ استفاده میکنم فروغ آمادس فقط باید بزارمشون تو وبلاگ

ممنون عزیزم

منتظرت هستم

شاد و سبز باشی

نگار 22 شهریور 1388 ساعت 14:59 http://michael-jackson.mihanblog.com

سلام فهیمه جان.خوبی؟.وبلاگ قشنگ و خوبی داری.ایوللل خیلی عالیهههه.

ممنون نگار عزیز

فاطیما 23 شهریور 1388 ساعت 01:15 http://www.a3mooneman.blogfa.com

سلام . خوبی؟

با شعر آدم برفی به روزم . . .

خوده خوم 23 شهریور 1388 ساعت 12:27 http://www.khodamokhodam.blogsky.com

چقد مطالبت نازن
اگه اونورام بیای خوشحال میشم

مرسی عزیزم به روی چشم

دریا 23 شهریور 1388 ساعت 17:10 http://www.daryaa.blogsky.com

من انتهای خزانم، تو ابتدای بهاری

بیا که با غم عشقت، غم دگر نگذاری

منم درخت شکسته، کنار جاده‌ی غربت

تو سروناز چمانی، گل همیشه بهاری



سبز باشی

نوشین 24 شهریور 1388 ساعت 11:22 http://manonima2tayi.blgfa.com

"چکه های خاطره"

از کوچه های حادثه به آرامی می گذرم ، با دستهایم چشمانم را محو می کنم تا ببینم آن کوچه بن بست تنهایی عشق را...

دلم عجیب هوای دیدنت را کرده است ،
دستانم را کمی کنار می زنم و از لا‌ به لا‌ی انگشتان لرزانم نیم نگاهی به گذشته ناتمامم می اندازم ،
چیز زیادی نیست و از من نیز چیزی نمانده است
جز آیینه زلا‌لی که از آن گله دارم که چرا حقیقت زندگی را از من پنهان کرد... !؟
و تو ای سنگ صبور لحظه لحظه های عمر کوتاه من ،
چقدربی کس و تنها ماندی !
جواب صفحه های سفیدت را چه دهم که من نیز بی وفایی را از زمانه آموختم.

می دانم دلت آنقدر بزرگ و دریایی است که مرهم زخم های بی کس ام باقی بمانی و یک امشب دیگر را با من تا سحرگاهان همنوا شوی.

به سراغت نیامدم چون روح باران زده شیدای روزهای آشنایی گرفتار تگرگی بی پایان شد
و اینگونه سیلا‌ب عشق در مسیر طغیان آمال و آرزوهایم تبدیل به سرابی شد.

نبودی تا ببینی که چگونه غزل در تاب یاسمن تب کرد و تا صبح نالید ،
نبودی تا ببینی که آسمان چه بی قرار و معصومانه اشک می ریخت و تن سرد مرا نوازش می کرد ،
نبودی تا ببینی که چگونه چشمانم در انتظارت ماند و نیامدی...

تو خود گفتی که دنیا فدای تو و چشمانت ،
تو خود گفتی آبیِِِ آرامشِ دریا فدای نگاهت ،
تو خود گفتی سرخی آتشین شقایق ها فدای قلب کوچکت...

حالا‌ از آن حرفهای رنگین اثری نیست
و تمام آبی ها و قرمزها برایم رنگ باخته اند ،
از تو نیز به خاطر دو رنگ بودنت شکوه ای ندارم ،
چون دیگر دنیا برای من بی رنگ است!

و اما باز هم تو ای حریم پاک و بی آ لا‌یشم!
می خواهم ترکت کنم و هیچ گاه به سوی صفحه های قلم خورده ای که خود بر رویت حک کردم ، باز نگردم .
شاید اینگونه مجبور نباشی دستهای سفیدت را به زیر چکه های دلتنگی ام بگیری و له شوی و گیسوانم را بر تن لطیفت احساس کنی.

لحظه ، لحظه ای است جادوئی... !
در کنج خلوت این اتاق دستهای دختری ، آرام صندوقچه ای را مهر می کند
و زمزمه ای در زیر لب دارد ....
نوایش ضعیف نیست اما هیچ کس نمی تواند بفهمد او چه می گفت
و دیگر نمی گوید...

فرانک 24 شهریور 1388 ساعت 12:31

سلام سجاد عزیز
امیدوارم پر از خنده و شادی باشی
درمورد دانلود کتاب منظورت بود؟
قبلا نظرم رو برات میل کردم اگه نرسیده دوباره بهت میگم:
خیلی خوبه ولی چون خیلی جاها هست باید سعی کنی که کتابهای متفاوتی را بگذاری تا جذابیتش بیشتر بشه نمایشنامه ای رو که گذاشته بودی دانلود کردم.

ممنون فرانک جان

درسته منم سعی میکنم متفاوت باشه ولی اگر بازم کتابی مد نظرت بود بهم بگو دوست دارم متفاوت باشه

بازم ازت ممنون فرانک جان

شاد و سبز باشی

شیرین 26 شهریور 1388 ساعت 11:52 http://lionqueen.blogsky.com

کجایی دوست جون ؟ ؟ مردم بس اومدم جانماز دیدم.

شادی 3 مهر 1388 ساعت 13:51

عزیزم فوق العاده بود.
با شعرهای قشنگت منو به لحظات خوب با هم بودنمون می بری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد