ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

آرزو

 

آرزویت را نگو ...

نمی خواهم بشنوم ...

تو نمی توانی مرا مجبور به شنیدن آرزویت کنی

نمی خواهم وقتی می گویی، گریه کنم

نمی خواهم بدانم ...

نمی خواهم بدانم چند بار اسم مرا در آرزویت گفتی

نمی خواهم بدانم مرا می خواهی ...

به من نگاه نکن

نمی خواهم آرزویت را ببینم

نمی خواهم ببینم تمام آرزویت من هستم

مرا صدا نکن

نمی خواهم صدایت را بشنوم ...

نه ...

نمی خواهم بشنوم

تو گفتی آرزو چیزیست که به آن نرسی

.

پی نوشت : این متن ربطی به حال و احوال الانم نداره.

نسیم پاییزی

 

نسیم پاییزیه رویایه من

تمومه زندگیم دنیایه من

عاشقتم دوست دارم همیشه

بی تو برام بهار معنی نمیشه

تنهام نذار حتی واسه یه لحظه

نگات به صد تا آسمون می ارزه

فردای ما روشن و خیلی خوبه

یه روز خورشیدی و بی غروبه

بمون با هام ای همۀ وجودم

عشق و بکار تو عمق تار و پودم

ماه قشنگ و ناز آسمونم

تعبیر رویاهای عاشقونم

نت به نت آهنگ هر ترانم

ای که واسه خوندن تویی بهانم

منو ببخش که خیلی دوست دارم

دلم می خواد همیشه باشی یارم

                                                  اجادسا 

                                                        

صدایم کن

 

صدایم کن

صدایم کن، که من صدایت را بسیار دوست می دارم

من به هیچ کس نگفته ام که تا چه حد صدایت را دوست می دارم

صدای تو تمام سرمای خزان

و خلوت تنهایی مرا می شکند

فقط صدایم کن

.

پی نوشت : یه تشکر توپ از نیلوفر خانوم عزیز بابت نظرشون در مورد پست قبلی، جا خوردم.

خیلی دوســــــــــــــــــــــــــــــــتون دارم

خدا هست

  

دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره ی خدا بود.

استاد پرسید : « آیا در کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟ »

کسی پاسخ نداد.

استاد دوباره پرسید : « آیا در کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟ »

دوباره کسی پاسخ نداد.

استاد برای سومین بار پرسید : « آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟ »

برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد.

استاد با قاطعیت گفت :

« با این وصف خدا وجود ندارد ».

دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست صحبت کند.

استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید :

« آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟ »

همه سکوت کردند.

« آیا در کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟ »

« آیا در کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟ »

وقتی براس سومین بار کسی پاسخ نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد.

.

پی نوشت : راستی یادتونه 2 تا پست قبل دلم تنگ شده بود واسش، همه چی جور شد رفتم دیدمش. خیلی خوشحال شدم وقتی دیدمش قشنگتر از همه روزایی بود که دیده بودمش.

دوست دارم بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس.

خدایا خیلی مخلصیم بزرگیت و شکر

جادو

 

یه کاری کردی به قلبم، که بدونت حتی مردن

سخته حتی بی تو خوبم، لذت از زندگی بردن

یه کاری کردی که از یاد، نمیری حتی یه لحظه

درد عشقت کرده پیرم، اما باور کن می ارزه

دیدن تو گرچه از دور، واسه من یه جور امید

یه چیزی مثل یه جادو، که بهم رهایی میده

این مهم که می دونم، واسه من چقدر عزیزی

من که جام عشق و دادم، چه بنوشی چه بریزی

پیش کشت همه نفسهام، نازنین خوب همیشه

نیمی از تنم شدی تو، که ازم جدا نمیشه

                                                             ( رضا صادقی )

.

پی نوشت : خیلی خیلی زیبا اجادسا با این ترانه ارتباط برقرار کرده به خاطر همین برای مدتی موزیکش و رو وبلاگ گذاشتم که هم ببینید و هم گوش کنید. همتون و دوست دارم شاد و سبز باشید.