ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

یک اصل جالب

 

طبق یک اصل فیزیک اگر به یک الکترون انرژی داده شود می تواند به دو الکترون با اسپین یکسان تبدیل شود و حتی اگر این دو الکترون میلیونها سال نوری از هم فاصله پیدا کنند و اسپین یکی عوض شود برای دیگری هم همان اتفاق می افتد.

گاهی اتفاق می افته که دو دوست دو برادر یا . . . بنا به دلایلی از هم دور می افتند و وقتی همدیگر را ملاقات می کنند متوجه می شوند که چقدر اتفاقات مشابهی رو تجربه کردند.

همیشه چقدر زود دیر می شود

 

وقتی ۱۵ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی.

وقتی که ۲۰ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی.

وقتی که ۲۵ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، صبحانه مو آماده کردی و برام آوردی پیشونیم رو بوسیدی و گفتی بهتره عجله کنی داره دیرت می شه.

وقتی ۳۰ سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری

بعد از کارت زود بیا خونه.

وقتی ۴۰ ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم، تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری تو درسها به بچه مون کمک کنی.

وقتی که ۵۰ سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی بهم نگاه کردی و خندیدی.

وقتی ۶۰ سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی.

وقتیکه ۷۰ ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون  نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که ۵۰ سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود.

وقتی که ۸۰ سالت شد این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری نتونستم چیزی بگم فقط اشک در چشمام جمع شد اون روز بهترین روز زندگی من بود چون تو هم گفتی که منو دوست داری.

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی چون زمانی که از دستش بدی مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی اون دیگر صدایت را نخواهد شنید.