ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

روانشناسی سازها (۲)

 

کمانچه : بر خلاف تار که حتما باید بزنیم تا صدایش در بیاید، کمانچه روحی لطیف دارد و باید نازش را کشید تا از خودش صدا بدهد. برای همین است می گویند کمانچه کش و نمی گویند کمانچه زن!! اگر به روحیات نوازندگان این ساز هم نظری داشته باشید، می بینید که اصولاً آدم های نازی هستند و کمتر به همکارانشان گیر می دهند. حال و هوای نوازندگان این ساز مثل خود کمانچه است. یعنی تا نازشان را نکشی برنامه ای اجرا نمی کنند!! اما وقتی هم اجرا بکنند، خوب می زنند... ببخشید خوب می نوازند. آخه قرار نبود کمانچه را بزنند.

.

نی : این ساز بر خلاف هیکل نحیف اش، خیلی جاه طلب است و به سختی هم با سایر نوازندگان گروه جفت می شود. در ضمن هیچ ارکستری نمی تواند صدای آن را خفه کند. نوازنده نی نیز اینگونه است و خیلی سخت با بقیه راه می آید. برای مثال ملاحظه کنید که خیلی از گروه های مطرح ایرانی در حال حاضر نی نواز ندارند. در بد خلقی این ساز همین بس که حتی با خودش هم مشکل دارد! تا حالا دیدید دو تا نی توی یک گروه بنوازند؟ البته من دیدم ولی خیلی کم. این ساز به اتکای شعر معروف مولانا که می گوید: بشنو از نی چون حکایت می کند، خیلی مغرور شده و بیچاره نوازنده اش هم مجبور است گاهی با سازش کنار بیاید! چه کند بابا جان؟ روزگاره دیگه!

.

عود : می گویند اصل این ساز ایرانی بوده، بعد عربی شده و رفته تا اندولس و حالا دوباره ایرانی شده است. برای همین دو سه چهار پنج شش تا اسم دارد. عده ای به آن عود می گویند و می نوازند، عده ای بربط خطابش می کنند و می نوازند و عده ای هم اصولاً چیزی به آن نمی گویند، فقط می زنند و یا می نوازند. اروپایی ها هم می گویند "لوت" ولی نمی دانم دقیقاً چه بلایی سرش می آورند. اگر منظور از لوت همان لات خودمان باشد که واویلاست.

.

قانون : بیشتر اوقات نام این ساز را با قانون اساسی و خانواده محترمه اشتباه می گیرند. مورخان می گویند این ساز در اصل ایرانی بوده و چند قرن از منزل فرار کرده و حالا دوباره به منزل مادری برگشته است. تصور کنید اگه یه دختر از منزل فرار کنه، چی می شه. آیا به این راحتی می تونه برگرده؟ خلاصه معلومه که در این مملکت قانون درست حسابی وجود نداره. اگه بود که صداش به گوش همه می رسید.در ضمن معلوم نیست روی چه حسابی این ساز را با اتومبیل پراید و سیگار مور مقایسه می کنند. حالا اگر به ضرورت روزگار همه قریب به اتفاق نوازندگان قانون از جنس زن درآمده اند، دلیل نمی شود گه بگویند قانون سازی زنانه است. البته هنگام نوازندگی گاهی مثل زن ها شلوغ می کند. وقتی گلیساندو روی این ساز می کشند، آدم یاد حمام زنانه می افتد. جسارتا بنده تاکنون حمام زنانه نه دیدم نه رفتم. فقط شنیدم، به قول معروف شنیدن کی بود مانند دیدن!؟

.

سرنا : خیلی جیغ می کشد. انگار ارث پدرش را می خواهد. هیچ وقت هم با ساز دیگری کوک نیست. از این نظر درست مثل ایرانی هاست که هیچ وقت با هم جفت و جور نیستند. هر کس ساز خودش را می زند. شنیدی می گویند فلانی سرنا را از سر گشادش می زند؟ نه اینکه بلد نیست چطور باید بزند. بلکه به خاطر این است تا نشان بدهد من با شما فرق دارم. یعنی همون که گفتم، هر کی می خواد ساز خودش را بزنه! ولی برای اینکه کم لطفی نشه من یکبار دو نوازنده سرنا اهل ری را دیدم که با هم می نواختند و انصافا هم جفت و جور بودند. بر همین اساس فکر می کنم آنها احتمالاً ایرانی نبوده اند وگرنه دلیلی ندارد اینقدر با هم کوک بشوند!

خدا

 

می­آیم به سوی تو، فقط به سوی تو، دیر زمانیست که در تنهاییهایم ترا می­جستم و تو در من بودی و من غافل از وجود تو ! جستجو می­کردم ترا در جایی دیگر ! می آیم می آیم به سوی تو همه چیز را همه کس را رها می­کنم، می­جویم، ترا می­خوانمت، وقتی دلتنگ می­شوم و از شدت درد اشکهایم جاری می­شود و صدای شکستن قلبم را می­شنوم.

 تنها به تو پناه می­آورم، ای معبود من با دیدگان اشک آلود چشم به درگاه تو می­دوزم تا تو دلم را آرام کنی مرحمی باشی بر این قلب خسته من، تو از همه چیز خبر داری از احوال دل من و . . .

کمکم کن

شب سیاهی که می دونم حقمه...

 

دیشب، شبی پر از درد و دلتنگی برایم بود.

شبی که خستگی زندگی را از تمام وجودم احساس می کردم ٬ یک شب پر از درد و دلتنگی و یاد گناه.

شبی که در آغاز با بغض آغاز شد اما تمام غم و غصه­های دلم ٬ بغضم را شکستند و چشمانم را

وادار به اشک ریختن کردند...

اشکهایی که تمامی نداشتند ...

یک شب ابری ٬ در حالی که هیچ ستاره ای نبود که نظاره گر اشکهایم باشد.

هر لحظه که خاطره­های با هم بودنمان در خاطرم تکرار می­شد دلم به درد می­آمد که چرا ...

یک شب تلخ بلند با یک عالمه فکر به گناه انجام شده ٬ سهم دل پر­گناهم بود.

دیگر هیچ امیدی به آن نداشتم که سحرگاه را ببینم ٬ دیگر دنیا را تیره و تار میدیدم...

و ای کاش تو در آن شب در کنارم بودی که ببینی من چقدر تو را دوست دارم تا بدانی که بدون تو هر شبم برایم همان شب سیاه تنهایی قلبم هست.

.

.

پی نوشت ( البته چون گناهکار هستم، می دونم که حقمه و بیشتر از اینا باید سرم بیاد ...

خدایا منو ببخش ... )

عصیان خدا

 

عصیان خدا

گر خدا بودم ملائک را شبی فریاد می کردم

سکه خورشیدی را در کوره ظلمت رها سازند

خادمان باغ دنیا  را ز روی خشم می گفتم

برگ زرد ماه را از شاخه شبها جدا سازند

نیمه شب در پرده های بارگاه کبریای خویش

پنجه خشم خروشانم جهان را زیر و رو می ریخت

دستهای خسته ام بعد از هزار سال خاموشی

کوهها را در دهان باز دریاها فرو می ریخت

می گشودم بند از پای هزاران اختر تبدار

میفشاندم خون آتش در رگ خاموش جنگلها

می دریدم پرده های دود را تا در خروش باد

دختر آتش برقصد مست در آغوش جنگلها

می دمیدم در نی افسونی باد شبانگاهی

تا ز بستر رودها چون مارهای تشنه برخیزند

خسته از عمری بروی سینه ای مرطوب لغزیدن

در دل مرداب تا آسمان شب فرو ریزند

بادها را نرم می گفتم که بر شط تبدار

زورق سرمست عطر سرخ گلها را روان سازند

گورها را می گشودم تا هزاران روح سرگردان

بار دیگر در حصار جسمها خود را نهان سازند

گر خدا بودم ملائک را شبی فریاد می کردم

آب کوثر را درون کوزه دوزخ بجوشانند

مشعل سوزنده در کف گله پرهیزکاران را

از چراگاه بهشت سبزتر دامن برون رانند

خسته از زهد خدایی نیمه شب در بستر ابلیس

در سراشیب خطایی تازه می جستم پناهی را

می گزیدم در بهای تاج زرین خداوندی

لذت تاریک و درد آلود آغوش گناهی را

                                               ( فروغ فرخزاد )

وقتی یک نوشابه می‌خورید، چه اتفاقی می‌افتد؟

 

امروز وقتی داشتم  mailهام رو چک می کردم به مطلبی بر خوردم که فکر کردم خوبه اونو بذارم تو وبلاگ تا شما هم بخونیدش. در ضمن از شادی دوست عزیزم که این mail رو برام فرستاده تشکر می کنم.  

************************

وقتی یک نوشابه می‌ خورید، چه اتفاقی می ‌افتد؟  

10 دقیقه بعد 10 : قاشق چای ‌خوری شکر وارد بدنتان می شود. می ‌دانید چرا با وجود خوردن این حجم شکر دچار استفراغ نمی‌ شوید؟ چون اسید فسفریک، طعم آن را کمی می ‌گیرد و شیرینی ‌اش را خنثی می ‌کند.  

20 دقیقه بعد : قند خونتان بالا می ‌رود و منجر به ترشح ناگهانی و یک ‌جای انسولین می ‌شود. کبدتان شروع می ‌کند به تبدیل قند به چربی تا قند خون، بیشتر از این بالا نرود.  

40 دقیقه بعد : حالا دیگر جذب کافئین کامل شده، مردمک‌ های‌ چشمتان گشاد می ‌شود، فشار خونتان بالا می‌ رود و در پاسخ به این حالت، کبدتان قند را به داخل جریان خون رها می ‌کند. گیرنده ‌های آدنوزین مغز حالا بلوک می‌ شوند تا از احساس خواب ‌آلودگی جلوگیری کنند.  

 45 دقیقه بعد : ترشح دوپامین افزایش پیدا می‌ کند و مراکز خاصی در مغز، که حالت سرخوشی ایجاد می ‌کنند، تحریک می‌ شوند. این همان مکانیسمی است که در مصرف هروئین منجر به ایجاد سرخوشی می ‌شود.  

60دقیقه بعد : اسید فسفریک موجود در نوشابه، داخل روده کوچک، به کلسیم، منیزیم و روی می‌ چسبد. متابولیسم بدن افزایش پیدا می‌کند. میزان بالای قند خون و شیرین‌ کننده‌های مصنوعی، دفع هر چه بیشتر کلسیم را از طریق ادرار باعث می ‌شوند.  

 مدتی بعد : کافئین در نقش یک داروی مدر ( ادرار آور ) وارد عمل می ‌شود. حالا دیگر کلسیم و منیزیم و رویی که قرار بود جذب بدن شود، بیش از پیش از طریق ادرار دفع می‌ شود و به همراه آن مقادیر زیادی آب، سدیم و دیگر الکترولیت‌ ها نیز از دست می‌ رود.  

 مدتی بعدتر : کم‌کم آن غوغایی که در بدن ‌تان ایجاد شده بود فروکش می کند و نوبت به افت قند می ‌رسد. در این مرحله یا خیلی حساس و تحریک ‌پذیر می ‌شوید یا خیلی کرخت و بی‌حال. حالا دیگر تمام آن آبی را که از طریق نوشابه وارد بدن خود کرده بودید، دفع کرده‌اید، آبی که می‌ شد به جای اسید و کافئین و شکر، حاوی مواد مفیدی برای بدن ‌تان باشد. تا چند ساعت بعد اثر کافئین هم از بین می ‌رود و شما هوس یک نوشابه دیگر می ‌کنید.  

مضرات نوشابه های رژیمی :    

در نوشابه های رژیمی به جای شکر از شیرین کننده های مصنوعی عمدتا آسپارتام استفاده می کنند که خود این ماده، اشتها آور است و می تواند باعث سر درد، سرگیجه و کاهش حافظه شود. مصرف بیش از اندازه آسپارتام خالی از عارضه نیست. تومور مغزی، نقص عضو جنین و بروز حمله های صرع بعضی از این عوارض هستند.

مصرف مداوم نوشابه به علت بالا بودن اسید فسفریک آن باعث پوکی استخوان و پوسیدگی دندانها می شود. همچنین خوردن نوشابه باعث چاقی و افزایش وزن می شود. همچنین باعث تولید انسولین زیاد در بدن می گردد که فرد را یک قدم برای ابتلا به دیابت نزدیک می کند. قند موجود در یک بطری نوشابه گازدار برابر با دو بسته شکلات است.  

نوشابه ‌خورترین ملت جهان کدامند ؟!    

سرانه مصرف نوشابه ‌های گازدار در ایران ۴۲ لیتر است. با مقایسه این آمار با آمار دیگر کشور های جهان به این نتیجه وحشتناک می‌ رسیم که ما در سرانه مصرف نوشابه‌ هاى گازدار مقام اول را در جهان پیدا کرده‌ایم !!! برای این که بیشتر تعجب کنید، بد نیست بدانید که :

میانگین مصرف نوشابه ‌های گازدار در دنیا برای هر فرد 10 لیتر است.

در بیست سال اخیر، مصرف نوشابه هاى گازدار در کشور، نزدیک به ۱۵ درصد رشد داشته است.

در طی همین بیست سال، مصرف شیر و لبنیات، تنها حدود یک دهم درصد رشد کرده است.

سرانه‌ مصرف لبنیات در ایران کمتر از یک سوم استاندار جهانی است.

طبق آمار، ۹۰ درصد کودکان ۲۴ ماهه تا ۱۲ ساله کشورمان، روزانه حداقل یک بار پفک و نوشابه مصرف کرده‌اند.

25 درصد از کودکان ایرانى به نوعی با سوء تغذیه دست‌ به ‌گریبانند.