باید تو رو پیدا کنم، شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی، تقدیر بی تقصیر نیست
با اینکه بیتابه منی، بازم من و خط میزنی
باید تو رو پیدا کنم تو با خودت هم دشمنی
کی با یه جمله مثل من، میتونه آرومت کنه
اون لحظههای آخر از، رفتن پشیمونت کنه
دلگیرم از این شهر سرد، این کوچههای بی عبور
وقتی بهم فکر میکنی، حس میکنم از راه دور
آخر یه شب این گریهها، سوی چشام و میبره
عطرت داره از پیرهنی، که جا گذاشتی میپره
باید تو رو پیدا کنم، هر روز تنهاتر نشی
راضی به با هم بودنت، حتی از این کمتر نشی
پیدات کنم حتی اگه، پروازم و پرپر کنی
محکم بگیرم دست تو، احساسم و باور کنی
باید تو رو پیدا کنم، شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی، تقدیر بیتقصیر نیست
شادمهر عقیلی
تو چقدر به من نزدیکی و من چقدر از تو دور!
حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمیشکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمیدارد …
... جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من تو را باز نداشت از اینکه راهنماییام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خشنودی توست.
پس
هر گاه که تو را خواندم پاسخم گفتی.
هر چه از تو خواستم عنایتم فرمودی. هر گاه اطاعتت کردم قدر دانی و تشکر کردی.
و هر زمان که شکرت را به جا آوردم بر نعمتهایم افزودی.
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو؟!
... من کدام یک از نعمتهای تو را میتوانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر بسپارم؟
... خدایا! من را آزرمناک خویش قرار بده آن سان که انگار میبینمت.
من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس میکنم.
خدایا!
من را به تقوای خودت سعادتمند گردان .
و با مرکب نافرمانیات به وادی شقاوت و بدبختیام مکشان.
در قضاوت خیرم را بخواه.
و قدرت برکاتت را بر من فرو ریز تا آنجا که تاخیر را در تعجیلهای تو و تعجیل را در تاخیرهای تو نپسندم.
آنچه را که پیش میاندازی دلم هوای تاخیرش را نکند.
و آنچه را که باز پس مینهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.
... پروردگار من!
... من را از هول و هراسهای دنیا و غم و اندوههای آخرت رهایی ببخش.
و من را از شر آنان که در زمین ستم میکنند در امان بدار.
... خدایا!
به که واگذارم میکنی؟
به سوی که میفرستیام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی برگردانند.
یا به سوی غریبان و غریبهگان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا ار خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا میخواهند و خواریام را طلب میکنند؟
... من به سوی دیگرا دست دراز کنم؟ درحالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
... ای توشه و توان سختیهایم!
ای همدم تنهاییهایم!
ای فریاد رس غم و غصههایم!
ای ولی نعمتهایم!
... ای پشت و پناهم در هجوم بیرحم مشکلات!
ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بیکسی!
ای تنها امیدو پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگی!
ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بیانتهای تو!
... تو پناهگاه منی!
تو کهف منی!
تو مامن منی!
وقتی که راهها و مذهبها یا همه فراخیشان ما به عجز میکشانند و زمین با همه وسعتش بر من تنگی میکند و ...
... اگر نبود رحمت تو بیتردید من از هلاکشدگان بودم.
و اگر نبود محبت تو بیشک سقوط و نابودی تنها پیشروی من میشد.
... ای زنده!
ای معنای حیات! زمانی که هیچ زندهای در وجود نبوده است.
... ای آنکه:
با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد.
و من با بدیها و عصیانم در مقابلش ظاهر شدم.
... ای آنکه:
در بیماری خواندمش و شفایم داد.
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد.
در تنهایی صدایش کردم و جمهیتم بخشید.
در غربت طلبیدمش و به من وطن بازم گرداند.
در فقر خواستمش غنایم یخشید.
... من آنم که بدی کردم ... من آنم که گناه کردم.
من آنم که به بدی همت گماشتم.
من آنم که جهالت غوطهور شدم.
من آنم که غفلت کردم.
من آنم که پیمان بستم و شکستم.
من آنم که بد عهدی کردم ...
و ... اکنون باز گشتهام.
باز آمدهام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من!
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نیرساند.
ای آنکه از طاعت خلایق بی نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارهای خوب توفیق میدهد.
... معبود من!
اینک من پیش روی توام و در میان دستهای تو.
آقای من!
بال گسترده و پر شکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری طلبم.
نه ریسمانی که بدان بیاویزم.
و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.
چه میتوانم بکنم؟ وقتی که این کوله بار زشتی و گناه با من است؟!
انکار؟!
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه اعضا و جوارحم به آنچه کردهام گواهی میدهند؟
... خدای من!
خواندمت پاسخم گفتی.
از تو خواستم عطایم کردی.
به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی.
به تو تکیه کردم نجاتم دادی.
به تو پناه آوردم کفایتم کردی.
خدایا!
از خیمهگاه رحمتت بیرونمان مکن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویش ما را مران.
... ای خدای مهربان!
بر من روزی حلالت را وسعت ببخش.
و جسم و دینم را سلامت بدار.
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن.
و از آتش جهنم رهایم ساز.
... خدای من!
اگر آنچه از تو خواستهام عنایتم فرمایی، محرومیت از غیر از آن زیان ندارد.
و اگر عطا نکنی هر چه عطا جز آن منفعت ندارد.
... خدای من!
این منم و پستی و فرومایگیام.
و ای تویی با بزرگی و کرامتت.
از من این میسزد و از تو آن ...
... چگونه ممکن است به ورطه نومیدی بیافتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی.
... خدای من!
تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!
تو چقدر در گذرنده و بخشندهای با این همه کار بد که من میکنم و این همه زشتی کردار که من دارم.
... خدای من!
تو چقدر به من نزدیکی با این فاصلهای که من با تو گرفتهام.
... تو که اینقدر دلسوزه منی!...
... خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بودهای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بودهای که ظهورت محتاج آیه باشد؟
... کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را در نیابد.
بسته باد پنجرهای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سوای بندهای که از عشق تو نصیب ندارد.
... خدای من!
مرا از سیطرهی ذلت بار نفس نجات ده و پیش از آنکه خاک گور بر اندامم بنشیند از شک و شرک رهاییام بخش.
... خدای من!
چگونه نا امید باشم در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم که تو تکیهگاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش چنان تجلی کردهای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده.
ترجمه : مرحوم دکتر علی شریعتی
راههای حالگیری
راه ۱: روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن! ﴿این روش برای افرادی که غیر از سادیسم ، رگه هایی از مازوخیسم هم دارن پیشنهاد میشه!﴾
راه ۲: سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زودتر راه بیفتن!راه ۳: وقتی می خواین برین دست به آب ، با صدای بلند به اطلاع همه برسونین!
راه ۴: وقتی از کسی آدرسی رو میپرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین!
راه ۵: کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون ، به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنین
راه ۶: همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین!
راه ۷: جدول نیمه تمام دوستتون رو حل کنین!
راه ۸: توی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت حرکت کنین!
راه ۹: وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستن مرتب کانال رو عوض کنین !
راه ۱۰: از بستنی فروشی بخواین که اسم ۵۴ نوع از بستنیها رو براتون بگه!
راه ۱۱: در یک جمع ، سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین !
راه ۱۲: به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین
راه ۱۳: وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین
راه ۱۴: وقتی با بچه ها بازی فکری می کنین سعی کنین از اونها ببرین!
راه ۱۵: موقع ناهار توی یک جمع ، جزئیات تهوع و ﴿گلاب به روتون﴾ استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف کنی
راه ۱۶: ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین
راه ۱۷: بوتیک چی رو وادار کنین شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاش رو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچکدوم جالب نیست و سریع خارج بشین!
راه ۱۸: شمعهای کیک تولد دیگران رو فوت کنین!
راه ۱۹: اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین!
راه ۲۰: وقتی کسی لباس تازه می خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته!
راه ۲۱: صابون رو همیشه کف وان حمام جا بذارین
راه ۲۲: روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین
راه ۲۳: وقتی دوستتون رو بعد از یه مدت طولانی می بینین بگین چقدر پیر شده
راه ۲۴: وقتی کسی در یک جمع جوک تعریف می کنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود
راه ۲۵: چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین
راه ۲۶: بادکنک بچه ها رو بترکون
راه ۲۷: مرتب اشتباهات لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بخندین!
راه ۲۸: وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه می کنه بهش بگین که موی بلند بیشتر بهش میاد!
راه ۲۹: بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین
راه ۳۰: کلید آپارتمان طبقه ۱۳ تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این راه هم جنبه هایی از مازوخیسم در بر داره!﴾
راه ۳۱: ایمیل های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد کنین
راه ۳۲: توی کنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری ، بی موقع دست بزنین
راه ۳۳: هر جایی که می تونین ، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستکش دوستتون بهتره!﴾
راه ۳۴: حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین!
راه ۳۵: نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین
راه ۳۶: دوستتون که پاش توی گچه رو به فوتبال بازی کردن دعوت کنین
راه ۳۷: عکسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا کنین!
راه ۳۸: پیچهای کوک گیتار دوستتون رو که ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین!
راه ۳۹: با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش که اونطرف خیابونه رو بپرسین
راه ۴۰: شیشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض کنین!
راه ۴۱: موقع عکس رسمی انداختن برای هر کس جلوتونه شاخ بذارین
راه ۴۲: توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندقهای دهان بسته بذارین
راه ۴۳: شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسکه رو تعریف کنین!
راه ۴۴: توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین
راه ۴۵: توی جای کارت دستگاههای عابر بانک چوب کبریت فرو کنین
راه ۴۶: جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتل ها رو عوض کنین
راه ۴۷: یکی از پایه های صندلی معلم یا استادتون رو لق کنین!
راه ۴۸: توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین که هر چی شعر بلده بخونه
راه ۴۹: چراغ توالتی که مشتری داره و کلید چراغش بیرونه رو خاموش کنین
راه ۵۰: ورقهای جزوه ء ۳۰۰ صفحه ای دوستتون که ازش گرفتین زیراکس کنین رو قاطی پاتی بذارین ، یه بر هم بزنین ، بعد بهش پس بدین
از طرف دوست عزیزم سهراب
دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد . این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود . دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم . یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده . وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره . بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو ... پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت : مراقب چشمای من باش ...
شمع از آن دسته کالاهایی است که همانند گل، هم در مراسم شادی و هم عزاداری به کار میرود و این در حالی است که تاریخ بسیار کهنی در زندگی بشر دارد.
در واقع پیش از اختراع برق این شمعها بودند که تاریکی شب را برای انسانها روشن میکردند. بسیاری از ما، شمع را تنها به عنوان یکی از عناصر تزیینی خانه به حساب میآوریم.
اما باید گفت که شمعها جدا از کارایی خود که ایجاد روشنایی است، منبع انرژی مثبت هستند و محیط خانه را گرم و دلپذیر میکنند.
برای آنکه شمعهای شما مدت زمان طولانیتری بسوزند و همچنین اشک کمتری در اثر سوختن آنها حاصل شود، آنها را چند ساعت قبل از روشن کردن، در فریزر یا جایخی یخچال قرار دهید؛
این کار به لحاظ اقتصادی نیز برای شما بسیار بهصرفه خواهد بود. اگرچه این روزها شمعهای بدون اشکی به بازار آمدهاند که به دلیل ایجاد تغییرات در مواد سازنده اشک نمیریزند، ولی بعضیها عقیده دارند شمعهای معمولی را نیز میتوان به شمعهای کماشک یا حتی بدون اشک تبدیل کرد.
برای این منظور، شمع را برای چندساعت در محلول آب نمک خیس کنید. حتما شما هم می دانید که می توان از تکه شمعهای باقیمانده پس از سوختن یک شمع استفاده و آن را به یک شمع جدید تبدیل کرد.
به این منظور خردههای شمع را جمعآوری کنید و در یک ظرف فلزی حرارت دهید تا آب شود. سپس مایع را داخل قالب شمع ریخته و داخل آن یک فتیله بگذارید.
همچنین برای اینکه شمعها در هوای آزاد و در معرض باد خاموش نشوند، میتوان از لیوان یا بطریهای پلاستیکی استفاده کرد و شمع را درون آن قرار داد. برای تمیزکردن شمعها بهترین روش به کار بردن الکل صنعتی است.
با توجه به اینکه شمعها چرب هستند به سرعت گرد و خاک را به خود جذب کرده و تیره میشوند.
اگر شمع شما خیلی کثیف شده است، ابتدا آن را با آب و صابون شسته و خشک کنید و سپس یک پنبه آغشته به الکل صنعتی روی آن بکشید.
در هنگام استفاده از شمع باید برخی نکات ایمنی را هم رعایت کرد. برای مثال هیچ گاه شمع را بدون جاشمعی روشن نکنید و از قرار دادن شمعها در دسترس کودکان بپرهیزید.