آدم ها مساوی اند. مثل همه ی « یک » ها که با هم مساوی اند. و مثل همه ی « صفر » ها که با هم مساوی اند. و مثل همه ی هیچ ها و پوچ ها.
آدم ها با هم مساوی نیستند. مثل هر « فرد » ی که مقابل « زوج » است و مثل هر « کسر » ی که مقابل « صحیح » است. و مثل همه ی رنگها و شکلها؛ آدمها مساوی نیستند.
آدمها مساوی و نامتساویاند. در خودشان جمع میشوند و از خودشان کسر میشوند. با هم هستند و بیهماند. تنها و در جمع. فرد و زوج!
آدمها چرا اینطوریاند؟ سلام میکنند. لبخند میزنند و تو را به چای و شیرینی دعوت میکنند ولی وقتی دعوتشان را جواب میدهی، هزار بهانه میآورند تا تو را منصرف کنند!
آدمها چرا اینطوریاند؟ از تو کمک میخواهند. دست نیاز به سوی تو دراز میکنند و وقتی خواهششان را جواب دادی، هزار علت میآورند که از تو دور شوند.
آدمها، خیلی غریباند. خیلی غریب.
درست مثل این که میان این آدمها، من یکی، جانوری دیگر از آب درآمدهام. چه جانوری؟ خودم هم نمیدانم!
آدمهای معصوم. آدمهای بیگناه! آدمهای خوب!
شما چه قدر خوب و نجیب و با کلاس هستید. شما چه قدر باتربیت و با نزاکتاید. شما هر روز سر وقت صبحانه میخورید و با اتومبیل شیکتان به جایی میروید؛ شاید برای کار. شاید برای تحصیل. شاید برای تفریح.
شما چه قدر با پرستیژ و با ابهت هستید. هر روز ناهار، سر میز مینشینید و غذای آمادهای را میخورید که کلسترول و گلوکزش شدیدن کنترل شده است. بیفتک میخورید. شاتوبریان میخورید. خوراک قارچ و آبجوی بدون الکل.
شما چه قدر با جبروت و قشنگاید. بعد از شام سبک، آروغ نمیزنید. دستمال گردنتان را خیلی مرتب روی میز میگذارید و قاشق و چنگالتان را گوشهی سمت چپ بشقاب، مرتب میکنید که بگویاید: غذا تمام شد.
شما چه قدر بهداشتی و استریلیزه هستید! دندانهایتان را مثل آدم آهنی، مسواک میزنید و شب قبل از خواب میگویاید: شب به خیر عزیزم.
شما همسرانتان را با تنهای برهنهتان سیر میکنید. و تنهاییتان را با تلویزیون. شما لخت میشوید و زیر دوش به اندام چاق یا لاغرتان، خیره میشوید و مدام در این فکر هستید که فردا چه وقت خواهد رسید؟
فردا برای شما چیست؟ جز تکرار همان دیروز که خودش تکرار دیروزش بود و مکرر شدهی دیروزهایاش؟ جز همان صبحانه و ناهار و شام و تختِ خواب؟
آخ!... آدمهای مهوّع با کلاس! آدمهای کوتولهی با پرستیژ! حالم به شدت از بودن با شما به هم میخورد. دوست دارم تک به تکتان را توی ماهیتابهی کثیف و متعفنی که پر از تخم مگس است، سرخ کنم و با چنگالی کج، به حلقوم گربهها و سگهای خانهگیتان فرو ببرم تا خوب سیر شوند و از تورّم معدههاشان، زوزهی شادمانی بکشند.
آخ!... آدمهای « زوج »! آدمهای « زوج »! آدمهای « زوج »! حالم از لبخندهای شهوانیی آخر شبهاتان به هم میخورد. لبخندهای که بوی مسواک میدهد و خمیردندان « اورال بی ». بدنهای که مارکِ شورتهایاش از کل بدنها گرانتر است و سینههای جراحی شدهی برآمدهای که میخواهد از زور ژلاتین و چربییی که از کپلهایتان به عاریت گرفته شده، بترکد!
حالم از این دنیای مصنوعیی شما به هم میخورد. از آن دماغهایی که بُریده شدهاند و از آن بازوهایی که با دارو، وَر آمدهاند.
آخ! آدمهای متین و با کلاس! آدمهای مارکدار و با اتیکت!
آدمهای چیپس و پفک! گیتارهای برقیی ناکوک! پیانوهای دست دوم روسی! چه قدر حالم از بودن با شما و در کنار شما بودن، به هم میخورد.
وقتی آدامسهای طعم نعناع خود را کف کفشهای « نایکی » خودتان میچسبانید و پیست اسکی را در سقوطی همیشه، پایین میآیاید، وقتی دلارهای زغالسنگی را روی پیشخوان هتلهای چند ستاره میگذارید و دست روسپیان را میگیرید تا یک شب را تا صبح، در آغوش کریستالیاش باشید، دوست دارم آن وقت همهی چشمها به سوی شما باز میشد تا در آینهی نگاههای کودکان سرمازده، کمی از خجالت، گرم میشدید.
وبلاگ جالبی داری اگه مایل به تبادل لینک هستی ما رو با نام تفاوت 3 لینک کن و سپس به ما خبربده تا لینکت کنیم
سلام.
بسیار زیبا...
فروش انواع ساعت ال ای دی در طرح های مختلف و قیمت ارزان کیفیت عالی
جهت خرید پستی به سایت زیر مراجعه کنید
www.neginmarket.ir
جهت مشاهده انواع مدل ها و خرید نقدی نیز میتوانید از سایت زیر استفاده کنید
http://Neginmarket.mihanblog.com
دنیای غریبیه سجاد جان.. دنیای غریبیه!
ازشون متنفر نیستم.. گاهی فکر می کنم روند دنیا جوری بوده که بعضی ها رو اینقدر بی خیال کرده و بعضی رو اونقدر دردمند. اما همین دنیا رو کی ساخته؟ خود ما آدم ها...
روزگار عجیبی رو داریم می گذرونیم.
دیشب خواهرزاده م رو بردم پانسیون. منتظر برگشت خواهرم دم در ایستاده بودم که پیرمردی با عصا و یه گونی وسیله از کنارم رد شد. توی تلفن به یکی می گفت: دارم میام میدون آزادی. اما من جرات نکردم بهش بگم بیا برسونمت. مسیرم هم آزادی بود.... چرا من نباید جرات کنم کار خیری انجام بدم.. هزار و یک فکر به سرم زد طی همون چند ثانیه تا مرد رد شد و رفت.
روزگار غریبیه... جدا غریبه!
درسته چون همیشه ما آدماییم که به بعضی چیزا بها میدیم و ارزش
هر چی هست یه روزی شروع شده
واسه منم اتفاق افتاده
و دقیقا حس خوت و داشتم
روزگاره.............
مرسی که اومدی شاد و سبز باشی
سلام . . .
آره . . . منم حالم از همشون بهم می خوره . . .
. . . .
عزیزم آپت مثل همیشه محشر بو و و د . . .
ممنون نیلوفر خانم
مرسی که اومدی و سر زدی
الان تو کدوم جور از آدمکهایی؟
...
سلام
دادا
دادا بد دلت گرفته
همیشه دلت میگیره با سکس و خوش تیپ بودن با کلاس بودن مشکل پیدا میکنی
بابا سعی کن وقتی متاهل شدی دلت نگیره متوجه هستی که چی میگم
دله منم گاهی میگیره دنیاست دیگه
کسی پیدا نمیکنی که دلش نگیره
ولی من وقتی دلم میگیره بیشتر از سکس خوشم میاد بر عکس شما
پیش ما بیا ای دوست
بای تا های
مرسی دادا کامی
ممنون از توصید
حتما میام
وقتی خواستیم بیایم به خدا التماس کردیم که نریم
که زمینی نباشیم
که همین جا پیشه خودش بمونیم
ولی اون مارو فرستاد و گفت باید امتحان بشین
بهش گفتم پس نا امیدت نمیکنم بهت قول میدم که بشم بهترین بنده
نباشم مثل ادمهای رنگی که فکر میکنن ادمن و بویی از آدمیت نبردن
خدا خندیدو گفت مواظبتم
کمکت میکنم
تو فقط منو فرامشو نکن
ولی وقتی اومدیم روی زمین
وقتی کنار همین ادما خوردیم و خوابیدیم
وقتی کنارا ین ادمازندگی کردیم
شدیم یک مثل اونا
شدیم مارکدارو بی وجدان
شدیم یک حیوان گرسنه و خسته
بعضی اوقات با خودم میگم بویی از ادمیت بردی
خدارو هنوز یادت هست
هنوز از مهربونیاش چیزی یادت مونده
هنوز مثل اون بچگی ها قبولش داری
حال من از این ادما به هم نمیخوره
از خودم به هم میخوره
از خودم که میتونم مثل اونا نباشم
که میتونم مثل اونا حیوون و مسخره نباشم
ولی بازم تقلید میکنم
نمیدونم کی میخوام از این تقلید دست بردارم
ای کاش فقط یک بار ارداه کنم و از مهربونی های خدا در ظاهر و باطنم کپی بزنم
نه ادمک های خسته و گرسنش
ممنون داداشی
عالی بود نوشتت
شاید روشن کنه
کسایی رو که فقط ظاهر آدمیت دارن
بازم ممنونم عزیزم
منم ممنونم آبجی گلم
متن قشنگی بود مرسی ازت
مدتی بود انقدر برام ننوشته بودی برام
خداکنه که اینطور باشه
شاد و سبز باشی
آپ میکنی چرا خبر نمیدی
من تو بلاگفا دیگه از آپات نمیتونم با خبر شم
نبینم دلت گرفته باشه ها
ببخشید از این به بعد باخبرتون می کنم یه مدت بود خبری ازتون نبود
مرسی از احساس همدردیت
شاد و سبز باشی همیشه
تازه با وبلاگتو اشنا شدم.شما هم کنکور دادید.خبر ندارید چه موقع انتخاب محل دانشگاهست.من هر روز سنجشو چک میکنم ولی استرس دارم بخصوص که الان ایران نیستم.من هر روز اینجا رو هم چک می کنم اگه خبری شد ممنون میشم اعلام کنید.
من خوشحالم که با شما آشنا شدم
حتما خبری شد خبرتون میکنم سازمان سنجش هفته اول شهریور و انتخاب کرده که جواب بده
بازم اگه زودتر و دیرتر شد باخبرتون می کنم
شاد و سبز باشید و موفق
واقعیت داره...دنیا همیشه همین بوده...تا هست همین میمونه...تازه بدتر هم میشه!!!
سلام
خیلی قشنگ بود منم از این ادمای قیافه گیر و استریلیزه حالم به هم میخوره
ولی حالا خودت چجوری هستی؟؟؟؟
راستی اگه اجازه بدی لینکت کنم چون خیلی از نوشتهات خوشم اومد
همین جوری
این چه حرفیه دوست عزیز
شاد و سبز باشی
دلم با این نوشته و آهنگی که گوش میدم خیلی گرفت و . . .